• ساعت : ۰۰:۰۰
  • تاريخ :
     ۱۴۰۱/۱۱/۲۰ 
  • تعداد بازدید : 326
شهدای لواسان
شهید بهرام رحمانی

شهید بهرام رحمانی

شهید بهرام در سال 1346 در منطقه پیروزی تهران به دنیا آمد. نام پدرش محمد و مادرش فاطمه جعفری است. فرزند دوم خانواده و صاحب یک برادر و یک خواهر است. آقای محمد بهرامی با شغل کارمندی در بانک سپه فرزندانش را بزرگ کرد و به جامعه فرستاد.

شهید بهرام تحصیلات ابتدایی و راهنمایی خود را در مدارس منطقه 14 تهران گذراند و دورۀ دبیرستانش را به طور غیر حضوری در جبهه به پایان برد.

از سن پانزده سالگی وارد پایگاه بسیج مقداد شد و با سمت‌های مختلف از جمله واحد زرهی تانک خدمت کرد. شهید بهرام در مدت چهار سال حضور در جبهه، پنج بار از ناحیه دست و پا و کمر و شکم و سر و گردن مجروح شد. یک بار نیز در اثر نزدیک بودن انفجار دچار موج‌گرفتگی شد. بار آخر با وجود مجروحیت از ناحیه گردن و شکم و گذراندن دورۀ نقاهت و استراحت در منزل به جبهه رفت و با همان اعزام در منطقه عملیاتی فاو در تاریخ 14/4/1365 به شهادت رسید. مزار او در بهشت زهرا قطعه 53 زیارت‌گاه عاشقان راه شهادت است.

مادر شهید

پسرم در مدت چهار سال حضور مستمر در جبهه بارها مجروح شد و در بیمارستان‌های اراک و مصطفی خمینی (ره) بستری گردید. ولی هر بار که بهبود می‌یافت برگۀ اعزام به جبهه می‌گرفت. آقا بهرام دورۀ دبیرستانش را به طور غیر حضوری در جبهه به پایان برد. حتی در کنکور سال 65 نیز شرکت کرد و قبول شد ولی زمانی که کارنامه‌اش با پست به در خانه آمد، او دیگر به شهادت رسیده بود. آخرین اعزام آقا بهرام با وضع مجروحیت بود. هنوز زخم‌هایش بهبود نیافته بود. در آن ایام دوستش برای مراسم عروسیش به مرخصی آمده بود. با تلفن از آقا بهرام تقاضا می‌کند به جایش به جبهه برود. پسرم تقاضای دوستش را رد نمی‌کند و به جبهه برمی‌گردد و بعد از مدتی به شهادت می‌رسد. خاطرۀ مهمی نیز بعد از شهادتش از خود به جا می‌گذارد.

پسرم را بعد از شهادت به عنوان این‌که اهل مشهد است به حرم امام رضا (ع) می‌برند و طواف می‌دهند. در معراج شهدای مشهد متوجه می‌شوند این شهید از پایگاه مقداد تهران است.

وقتی دوستانش این موضوع را مطرح کردند، به یادم آمد آقا بهرام، قبل از اعزام آخرش به جبهه از من تقاضا کرد با او به زیارت امام رضا (ع) بروم، ولی من به جهت کار واجبی که داشتم قبول نکردم. در آن روز متوجه شدم با عنایت خدا، امام رضا (ع) آرزوی زائرش را که رفتن به زیارتش بود، با آن شکل زیبا برآورده کرده بود.

فرازی از وصیت‌نامه شهید بهرام

«مادر جان! هر چند می‌دانم دلت برایم تنگ می‌شود و گریه می‌کنی ولی خوب همیشه به یاد صحنۀ کربلا گریه کن که زینب (س) چه سختی‌ها کشید. مادر جان! از تو سپاسگزارم  که با تربیت صحیح نگذاشتی در راه غیر خدایی پا نهم...

... پدر عزیزم! از فراق من{ناراحت} نباشید! این مشیت الهی بوده است. اگر از من آزار و اذیتی دیده‌اید مرا ببخشید و حلالم کنید...

امتیاز :  ۰ |  مجموع :  ۰

برچسب ها

    6.1.7.0
    V6.1.7.0