• ساعت : ۰۰:۰۰
  • تاريخ :
     ۱۴۰۲/۰۷/۱۷ 
  • تعداد بازدید : 143
شهدای لواسان
شهید اسماعیل زینلی

از زبان همسر شهید: «نخستین‌بار که او را دیدم و با او آشنا شدم، دی‌ماه 1361 بود. او بسیار با ایمان بود. پدرش مردی بود که از دست فلج بود مادرش هم چشمانش کور بود. پدرش اسباب‌بازی درست می‌کرد و می‌فروخت تا اینکه این سه تا بچه را بزرگ کرد. مادرش با همان چشم‌ها رختشویی می‌کرد تا تأمین خرج خانه‌شان کمک کند. اسماعیل هم کفاشی می‌کرد و هم درس می‌خواند تا درسش را تمام کرد و شغل کفاشی را انتخاب نمود تا اینکه انقلاب شد و به انقلاب کمک کرد و کم‌کم به کمیته رفت و پاسدار شد و مدت چهار سال در کمیته خدمت کرد. او همیشه دم از شهادت و اسلام می‌زد. سرانجام در شهریور‌ماه 1363 اسم نوشت تا به جبهه برود. من در زیر جنازة او گریه نکردم و خدا را شکر کردم و گفتم که خدایا این امانتی که در دست من داشتی و پس گرفتی، امانتم را بپذیر و من هم افتخار می‌کنم که چنین شوهر با تقوا و پرهیزکاری داشتم و جان خودش را فدای اسلام و قرآن کرد و به راه خدا رفت. خوشا به سعادتی که او داشت و راه حسین(ع) را ادامه داد

امتیاز :  ۰ |  مجموع :  ۰

برچسب ها

    6.1.7.0
    V6.1.7.0